پارت4
هانیه:
امروز رفتم نشریه ببینم که کتابم به چاپ رسیده یا نه که خدارو شکر به چاپ رسیده بود و میتونستم برای هدیه ببرم کنسرت.??
امروز ساعت هفت کنسر شروع میشه چه عالی ردیف اولم هستیم حالامن چی بپوشم؟؟??
بزار یه زنگ بزنم به رویا ببینم اون چی میگه تلفنم رو ورداشتم شماره رویا رو اوردم بهش زنگ زدم
_الو
_رویا سللام
_خوبی
_مرسی
_رویااااا
_بله
_من چی بپوشم
_من چه میدونم خودم نمیدونم چی بپوشم
_اه خیلی بدی لااقل یه پیشنهاد بده
_من چه میدونم
_مانتو جلو باز بپوشم؟؟؟
_بپوش
_رویا
_بله
_ساعت پنج و نیم میام دنبالت
اره مانتو جلو باز عالیه یه مانتو جلو باز مشکی انتخاب کردم زیر سرافونی که تا بالا زانوم بود همراه شلوار کرم انتخا بکردم و پوشیدم یه کفش اسپورت مشکی انتخاب کردم پوشیدم تلفنم رو ورداشتم هدیه های امیر و رهام رو گذاشتم تو کیفم سوئیچ ماشین رو از بابا گرفتم ساعت پنج بود راه افتادم برم دنبال رویا تا اونجا اهنگای ماکان رو گوش میدادم رسیدم خونه رویا درزدم زن عمو در وباز کرد
_سلام زن عمو
_سلام دخترم خوبی
_مرسی عمو خوبه
_اره خوبه سلام میرسون
_سلامت باشه
_رویا کجاس
_بالاس داره حاضر میشه
_صداش میزنی
_نمیخواین از گروه ماکان دست بکشید
_وا زن عمو مگه ما چیکار کردیم
_رویا
رویا:جانم مامان
_بیا هانیه منتظره
_اومدم
رویا اومد پایین به به خوشتیپ کرده بود یه مانتو قرمز و کرم پوشید بود با ساپورت زرشکی و شال کرم یه تابلو دستش بود شرط میبندم واسه رهام اورده
_خانم خانما سلام
_سلام هانیه چطوری
_مرسی خودت خوبییی
_مگه میشه بری کنسرت ماکان و ناراحت باشی
_نچ
از زن عمو خداحافظی کردیم و راه افتادیم
_رویا
_جان
_خوشبحال روهام
_پرو خوشبحال امیر
_خیلی پرویی هر دو میدونیم یه فکری بود واسه بچگی مون
_اوهوم
بعد چند دقیقه رسیدیم سالن فکر کنم اول نفر بودیم کلی خوش گذشت بعد خوندن اهنگاشون و شوخی هاشون خدا حافظی کردن رفتیم واسه عکس گرفتن ......ادامه دارد
برچسب ها : #پارت#چهارم# ,